امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

کوچولوی من ، نفس بابا و مامان

امیرعلی و ماشین اش

1394/9/1 13:11
نویسنده : مجید
572 بازدید
اشتراک گذاری

پسر خوشگلم ،  این روزا کلی کارای جدید یاد گرفتی.... هر بار که من و بابایی می بینیم که داری یه کار جدیدی انجام میدی کلی ذوق زده میشیم .... ایشالا خدا این لحظه ها رو نصیب همه بکنه تا لذت پدر و مادر بودن رو بچشن ... یه روز که رفته بودیم خونه عمو رحیم ، پسرش آرشا شما رو سوار ماشینش کرد و شما هم کلی بازی کردی و خندیدی ...  از همون شب منو بابایی تصمیم گرفتیم که برات یه ماشین بزرگ بخریم ...خلاصه چند شب بعدش برات ماشین خریدیم از پاساژ طوبی ، همون جا هم برامون ماشینت رو به هم وصل کردن و با ماشینت از مغازه اومدیم بیرون و کل پاساژ رو گشتیم ... همه بهت نگاه میکردن و ذوقت میکردن...چشمکخنده الهی مامانی فدات بشه که یه ژست خوشگلم گرفته بودی و کلی خوشحال بودی...جشن

حالا از کارها و حرف های جدیدی که یاد گرفتی بگیم... خودت به تنهایی هرجایی رو میگیری و می ایستی ، کناره های مبل رو میگیری و راه میری...کلا تو کار شیطنت کردن هستی فرشته ی مامانی...

حرف هایی که بلدی : علاوه بر حرف های قبلی تاب تاب هم یاد گرفتی ، البته ناگفته نمونه که هر حرفی رو یه مدت خیلی تکرار میکنی انگار دوباره یادت میره و یه چیز جدیدی یاد میگیری

خب بریم سراغ عکسات

این عکسا رو همون شب که ماشینت تازه خریده بودیم ازت گرفتیم

الهی فدای اون لبخندت بشم من عسل مامانی محبت

این عکسا رو روز بعد که ماشین برات خریده بودیم ازت گرفتم... اینجا تقریبا صبح زوده که شما چشمت که باز کردی و چشمت به ماشینت افتاده کلی ذوق کردی و با سرعت رفتی طرف ماشینت...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)